دستگیری اعضای باند لیلا در لانه سیاه توسط پلیس مشهد + عکس طوفان گرد و خاک در ۱۲ استان کشور (۱۷ تیر ۱۴۰۳) کارت ورود به جلسه مرحله دوم آزمون سراسری توزیع شد (۱۷ تیر ۱۴۰۳) عواملی که ممکن است به ریه‌های ما آسیب بزند جزئیات دستورالعمل بهداشتی وزارت بهداشت برای ایام محرم | نظارت مستمر بر پخت و توزیع نذورات کدام افراد به تب دنگی مبتلا می‌شوند؟ | پشه آئدس از این بو‌ها خوشش نمی‌آید پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (یکشنبه، ١٧ تیر ١۴٠٣) | تداوم وزش باد در استان جزئیاتی از نوبت دوم کنکور سراسری ۱۴۰۳ تنها ۲۰ درصد از حجم ذخیره سد‌های خراسان رضوی آب دارد (۱۷ تیر ۱۴۰۳) بازرسی بهداشتی از مواکب صلواتی در سطح مشهد | مراقب پشه آئدس باشید نتایج آزمون نهایی دوازدهم بعد از کنکور اعلام می‌شود ۳۷ درصد حجم سد‌های کشور خالی است (۱۷ تیر ۱۴۰۳) این محصولات بهداشتی غیرمجاز کودکان و نوزادان را نخرید + عکس واژگونی پراید در محور راور _ مشهد ۴ کشته و زخمی برجای گذاشت (۱۷ تیر ۱۴۰۳) اعمال‌قانون ۲۱۹۰ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۶۲ نفر در تصادفات شبانه‌روز گذشته مصدوم شدند (۱۷ تیر ۱۴۰۳) راهکار‌هایی برای جلوگیری از گرمازدگی شناسایی ۱۱۵ کودک‌ کار جدید در خراسان‌رضوی | کودکان اتباع بیشترین سهم را در خیابان‌ها دارند برای پیشگیری از مسمومیت با سم بوتولیسم، غذا‌های کنسروی را حداقل ۲۰ دقیقه بجوشانید پلمب ۳۰ مرکز متخلف و غیرمجاز در حوزه دندانپزشکی در مشهد و خراسان‌رضوی
سرخط خبرها

مو‌های طلایی اش، زیر یک تخته سنگ بزرگ!

  • کد خبر: ۱۳۴۳۱۵
  • ۲۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۸
مو‌های طلایی اش، زیر یک تخته سنگ بزرگ!
این چند خط که نوشته ام، روایت مادری است که از شب زلزله کرمانشاه برایم تعریف کرد.

«همه چیز می‌لرزید، تکان‌های شدید. فقط می‌دویدیم از خانه بیرون بزنیم. من و شوهرم افتادیم روی زمین. دخترم جیغ زد و بعد هیچ صدایی نیامد. برق‌ها رفته بود و همه جا تاریکی مطلق بود. زلزله که تمام شد، بلند شدم دخترم را پیدا کنم.

موهایش را دیدم. از زیر یک تخته سنگ بزرگ، تنها چیزی که بیرون مانده بود، موهایش بود!» کابوس است؟ نه، حتی بخشی از یک رمان وحشتناک نیست! کاش بود...، اما این چند خط که نوشته ام، روایت مادری است که از شب زلزله کرمانشاه برایم تعریف کرد.

چند ماه بعد از زلزله، عازم کرمانشاه شده بودیم تا همه آنچه می‌بینیم، روایت کنیم. اولین بار بود کلمه‌ها را عاجزتر ازآن می‌دیدم که بتوانند حجم اندوه مادر داغدیده‌ای را توصیف کنند یا بتوانند از غم مردی بگویند که ویرانه‌های خانه اش را نشانم می‌داد. مردم در چادر‌ها و کانکس ها، اسکان داده شده بودند، اما اسکان موقت، تسکین قلب هیچ کدامشان نبود.

به خبرنگار‌ها که می‌رسیدند، با آنکه مصیبت زده بودند، اول در چادر‌ها و کانکس‌ها با همان چیزی که در توانشان بود، پذیرایی می‌کردند و بعد روایت‌ها شروع می‌شد. شب ۲۱ آبان سالروز زلزله کرمانشاه است و من هر سال به آن پیرزنی فکر می‌کنم که مقابل چادر در سکوت مطلق به چشم هایم خیره شده بود. به آن مردی فکر می‌کنم که با گذشت چند ماه، هنوز تکه‌های زندگی اش را از زیر آوار بیرون می‌آورد.

به دخترکی فکر می‌کنم که آخرین تصویرش برای مادر، مو‌های طلایی بیرون مانده اش از زیر یک تکه سنگ بود و به تقدیر ناگزیر زندگی! آدمی که ویران شدن تمام هستی اش را در یک شب دیده باشد، دیگر هیچ چیز این زندگی نمی‌تواند غافل گیرش کند. حالا هر جایی از زندگی که در آستانه ویران شدن باشم، بوسه زنان کُرد بر شانه هایم را به وقت خداحافظی به خاطر می‌آورم، گویی هنوز از آن سفر بازنگشته ام.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->